به گزارش مشرق، محسن رضایی به مناسبت سالروز شهادت شهید شوشتری، با انتشار عکسی از شهید شوشتری در اینستاگرام خود نوشت:
جنگ که آغاز شد، بسیاری از مردم پنج استان کشورمان، خانه و کاشانههایشان را ترک کردند، ولی با ترک این جمعیت بزرگ از ملت ما، یک جمعیت دیگری میآمد، جایگزین آنها میشد که از شهرهایشان دفاع کند. در اهواز روزهای اول جنگ که بسیاری از مردم و دانشآموزان، از خانهها و مدرسههایشان رفته بودند، مدارس اهواز محل تجمع رزمندگانی بود که از دیگر استانها از جمله خراسان میآمدند تا بلکه بتوانند اشغالگران صدامی را از ایران بیرون و آتشها را از خانهها و کاشانههای مردم دور کنند.
شهید شوشتری را در این شرایط یافتم که با بچههای خراسان، در یکی از مدارس شهر اهواز ساکن شدند. من که تا آن موقع هنوز فرمانده سپاه نشده بودم، از شورای فرماندهی سپاه رفته بودم جنوب و روزهای اول جنگ وقتی که رزمندگان خراسان که در چند مدرسه مستقر شده بودند دیدم.
سخنهای زیادی است که از رشادتهای او در جبهه ها نقل کنم؛ اما خاطره ای که همیشه در ذهن من از شهید شوشتری نقش بسته بر میگردد به مسئولیت او در جبهه شرق.
پس از شهادت کاظمی، وقتی قرار شد شهید شوشتری به جنوب شرق برود و در منطقه سیستان و بلوچستان، امنیت پایدار را پدید آورد، با وجود آنکه سالها بود حضور مستمری در کنار خانواده نداشت و فرزند او، بزرگ و مستقل شده بود و نیز با وجود سن بالا، پذیرفتن چنین مأموریتی کار سختی به نظر میآمد درنگی کرد و سپس پذیرفت.
بعدها وقتی از شهید شوشتری پرسیده بودند که تأمل شما برای چه بود، گفته بود: من به ذهنم آمد با این همه نیازی که خانوادهام به من دارند، باید چه کنم؟ آن لحظه چهره امام جلوی صورتم آمد و من دریافتم که باید این کار را قبول کنم... و به جنوب شرق بروم.
روحشان با سید الشهدا محشور باد
جنگ که آغاز شد، بسیاری از مردم پنج استان کشورمان، خانه و کاشانههایشان را ترک کردند، ولی با ترک این جمعیت بزرگ از ملت ما، یک جمعیت دیگری میآمد، جایگزین آنها میشد که از شهرهایشان دفاع کند. در اهواز روزهای اول جنگ که بسیاری از مردم و دانشآموزان، از خانهها و مدرسههایشان رفته بودند، مدارس اهواز محل تجمع رزمندگانی بود که از دیگر استانها از جمله خراسان میآمدند تا بلکه بتوانند اشغالگران صدامی را از ایران بیرون و آتشها را از خانهها و کاشانههای مردم دور کنند.
شهید شوشتری را در این شرایط یافتم که با بچههای خراسان، در یکی از مدارس شهر اهواز ساکن شدند. من که تا آن موقع هنوز فرمانده سپاه نشده بودم، از شورای فرماندهی سپاه رفته بودم جنوب و روزهای اول جنگ وقتی که رزمندگان خراسان که در چند مدرسه مستقر شده بودند دیدم.
سخنهای زیادی است که از رشادتهای او در جبهه ها نقل کنم؛ اما خاطره ای که همیشه در ذهن من از شهید شوشتری نقش بسته بر میگردد به مسئولیت او در جبهه شرق.
پس از شهادت کاظمی، وقتی قرار شد شهید شوشتری به جنوب شرق برود و در منطقه سیستان و بلوچستان، امنیت پایدار را پدید آورد، با وجود آنکه سالها بود حضور مستمری در کنار خانواده نداشت و فرزند او، بزرگ و مستقل شده بود و نیز با وجود سن بالا، پذیرفتن چنین مأموریتی کار سختی به نظر میآمد درنگی کرد و سپس پذیرفت.
بعدها وقتی از شهید شوشتری پرسیده بودند که تأمل شما برای چه بود، گفته بود: من به ذهنم آمد با این همه نیازی که خانوادهام به من دارند، باید چه کنم؟ آن لحظه چهره امام جلوی صورتم آمد و من دریافتم که باید این کار را قبول کنم... و به جنوب شرق بروم.
روحشان با سید الشهدا محشور باد